روزهای پایانی سال با سرعت بیشتری نسبت به تمامی روزهای گذشته در حال سپری شدن هستند و بزرگترین دغدغه تمامی نیروهای امدادی سپری شدن مراسم چهارشنبه سوری با حوادث هرچه کمتر می باشد.

یک شب است و این شب به قدر کتاب هزارو یک شب داستان دارد...

تصمیم داریم در سه بخش تاریخچه پیدایش چهارشنبه سوری، حوادث مربوط به چهارشنبه سوری، راهکارهای مقابله با آسیب های چهارشنبه سوری کمکی هرچند اندک به هم نوعان خود داشته باشیم برای شروع سالی با سلامتی و دل خوش...

واژهٔ «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه ، نام یکی از روزهای هفته، و سور به معنای عیش و عشرت ساخته شده است.

در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان‌دهندهٔ کهن بودن این جشن است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملّی، از دیرباز در فرهنگ سنّتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌است

جشن سوری یا آنچه ما امروز آن را چهارشنبه سوری می خوانیم، جشنی است که مانند بیشتر جشن های ایرانی که به ستاره شناسی بستگی دارند مبدا همه حساب های علمی و تقویمی است.

در کتاب تاریخ بخارا اشاره شده که منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری این جشن را برگزار می کند که موجب آتش سوزی در قصر او نیز می شود!

.....»و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان ، فرمود تا آن سرای ها را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است ، آتشی عظیم افروختند. پاره ای آتش به جست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت«.....

آنچه از این بخش برداشت می شود این است که بطور یقین این جشن در 350 هجری و در ماه شوال که مصادف با پایان سال شمسی بوده توسط یکی از شاهان سامانی در بخارا و جوی مولیان برگزار شده است و آنجا که نگارنده به «عادت قدیم است» اشاره می کند، مشخص می شود که این جشن از سالها و بلکه سده های پیش در ایران رایج بوده است.


یک عقیده کهن ایرانی

اعتقاد مردم باستان: فروهرها به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی و آسمانی خود به شهر و دیار خود فرود آمده و میان بازماندگان زندگی می کنند. تا پیش از روز بیست و پنجم اسفند ماه که در شب آن ، یعنی شب بیست وششم فروهر ها فرود می آیند .

در این روزها بازماندگان لباس نو تهیه می کنند و در اتاق ها به ویژه اتاق درگذشتگانشان نقل و نبات و شیرینی و میوه و سبزی و گل و کتاب مقدس و شمع روشن و چوب های خوشبو در سفره می نهند. کدورت ها و نقارها را بر طرف می کنند به‌آن امید که چون روان درگذشتگان به میان آنان آمدند شاد و راضی باشند و به بازماندگان دعا و برکت عنایت کنند .

در این شبها مردم بر سر بامها برای راهنمایی روان درگذشتگانشان آتش روشن می کردند تا در فروغ و روشنای آن آتش، روان درگذشتگان در روشنایی وارد خانه بازماندگان شوند، همچنین رسم بوده که کنار آن آتش که بر پشت بام روشن می کردند خوراک های ویژه ای نیز قرار دهند .

سه حدس برای تعیین زمان اصلی جشن سوری در ایران باستان:

به طور تحقیق میتوان تاریخ برگزاری شب سوری را در ایران باستان از سه مرحله بیرون ندانست یا در شب بیست و ششم از ماه اسفند، یعنی در نخستین شب از پنجه کوچک (از بیست وششم اسفند تا سی ام می باشد ) یا نخستین شب از ده شب و روز فروردگان ( شاید همان عید نوروز باشد، این جشن پیش از زرتشت نیز در ایران شرقی رواج داشته هنگام اصلی آن پنج روز کبیسه یا پنجه دزدیده یا اندرگاه است) قرار دارد، یا در اولین شب پنجه بزرگ یا پنجه وه (پنج روز آخر سال است) که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز جشن همسپتمدم Hamaspatmadam و آخرین گهنبار محسوب می شود، دانست یا در آخرین شب سال قرار دارد که جشن اصلی همسپتدم و‌آخرین گهنبار(در واقع گهنبار ها شش فصل نا متساوی و شش تقسیم سال به شمار می روند که بر اساس زندگی جوامع دامدار و کشاورز این چنین تقسیم به وجود آمده است) البته این تقسیم بندی مختص به آیین زرتشتی نیست، چه پیش از زرتشت نیز در ایران و هند چنین گاهنبارهایی وجود داشته که با خواندن سرود ها و ادعیه های ویژه مذهبی و نماز برگزار می شده و جشن آفرینش انسان است .

گهنبار مواقع آفرینش و خلقت زمین است و در کل شش گهنبار عبارتند از :

میدیوزرم Midyuzarm

میدیوشمMidyushcm

پیتی شهیمPityshahim

ایاترم Ayathcrm

میدیارم  Midyarem

همسپتمدم  Hamaspatmadam

که این شش با احتساب تاریخ فعلی به ترتیب :

  • 1: از یازده تا پانزدهم اردیبهشت ماه

  • 2: از یازدهم تا پانزدهم تیر ماه

  • 3: از بیست و شش تا سی شهریور ماه

  • 4: ازبیست و شش تا سی مهرماه

  • 5: از ده تا چهار ده دی ماه

  • 6: از بیست و پنج تا آخر اسفند ماه

در نهایت همگی می دانیم چهارشنبه سوری، رسم دیرینی است که ایرانیان در طول سال ها در اکثر شهر ها و شهرستان ها با اختلافاتی اندک مراسم آتش بازی و رسومی مثل فال گوش، گره گشایی، قاشق زنی، بخت گشایی دفع چشم زخم و بخت گشایی کندر و خوشبو، قلیا (زاج سیاه را گویند و زاج خود از نمک های طبیعی است ، بی بو و بی مزه ) سودن، آش بیمار، فال گرفتن با بلونی (کوزه دهانه گشاد ، شبیه شیشه های مربا)، را برپا می کرده اند... مثلا در مورد بخت گشایی سنت تقریبا یکیست اما در اصفهان محل آن سنگ سوراخی در قریه مورگان است، در تهران و شیراز و تبریز توپ مروارید و در همدان شیر سنگی بوده است.

این شب بر اساس سنت، شب گرفتن سرخی ها به عنوان سمبل نشاط و شادی و شب وانهادن زردی های سستی و غم است. در شب چهارشنبه سوری ایرانیان بعد از انجام خانه تکانی ظروف شکسته را دور می ریزند و غذا هایی مانند رشته پلو، آش میوه ، شیر برنج ، سبزی پلو ماهی و… را بسته به قومیت خود درست می کنند. چهارشنبه آخر سال از زمانهای قدیم به ” گل چهارشنبه ” مرسوم است زیرا همه خانه‌ها دراین روز مثل گل پاکیزه شده و برخلاف چهارشنبه قبل زیبا و شادی آفرین است.

در شهر های بزرگ به نظر می رسد که رسوم و آداب اصیل جشن سوری رو به فراموشیست و آنچه بدان تبدیل شده یک فستیوال جدید است که هیچ ربطی به اصل جشن سوری ندارد! البته باید یاد آور شد هنوز در شهرستان ها و شهر های کوچک و روستاها پیوند هایی بین چهارشنبه سوری و خود جشن سوری دیده می شود که در این جا به مراسم اصیل و سنتی این جشن اشاره می کنیم که شاید هنوز در گوشه هایی از کشورمان با ارزش مانده باشد:

یکی از رسم ها تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است، این آجیل شور و شیرین، مانند آجیل مشکل گشاست، یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند. خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.

لُرک آجیل مشکل گشا :

لُرک همان آجیل گهنبار هاست که معمولا از هفت نوع میوه خشک است شامل :

پسته ، بادام ، سنجد ، کشمش ، گردو ، برگ هلو ، انجیر و خرمای خشک

این آجیل وجهی تمثیلی دارد، هر کس که مشکل و گرفتاری داشته باشد با تشریفاتی این آجیل را تهیه و به عنوان نذر و فدیه میان دیگران پخش می نماید. بی گمان در شکل اولیه، این تقدیم و اهدایی بوده جهت فروهرها که بر سفره می نهادند تا موجب خشنودی شان شود.

یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام  به کوچه می افکند یا با دور هم جمع شدن اهالی محل در کوچه یک کوزه را می شکستند.

قاشق زنی از رسم های معروف چهارشنبه سوریست که با شادی و جنب و جوش فراوان برگزار می شده است... به همین منظور افراد صورت خود را با روسری یا چادر میپوشاندند و با ضربه زدن بر روی کاسه یا قابلمه یا زدن بر روی درب خانه همسایه حضور خود را اعلام می کردند، صاحب خانه هم با خوشرویی هدیه ای مانند آن چه در شال اندازی یا کجاوه اندازی مرسوم است را درون کاسه فرد می ریخته است...


رسوم شب چهار شنبه سوری در‌ آذربایجان :

میان بعضی طوایف و ایل ها در آذربایجان، رسوم دست نخورده تر و سالم تر باقی مانده به گونه ای که شب چهارشنبه سوری از نوروز مهمتر و مورد توجه تر بوده و با تشریفات فراوان برگزار می شود و رسوم و آدابی که انجام می دهند یاد آور جشن فرودگان است. به نظر می رسد که ایام فروردگان شب سوری و چهارشنبه سوری حال، از نوروز عهد قدیم نیز با توجه و اقبال بیشتری رو به رو بوده است!

میان مردم ایل خلیکانلو ( ایل حلالی ) در آذربایجان غربی در شب اول اسفند عید خضر نبی معروف است. پیدایش این عید به سبب پایان زمستان است که معتقدند از تلف شدن احشام جلوگیری می گردد. در این شب دوشیزگان و بانوان و جوانان ده به رقص چوبی مشغول و در هر ده یک نفر خود را به طور عجیبی آراسته مانند حاجی فیروز عید نوروز در رقص شرکت می کند... به عید نوروز چنان اهمیت نمی دهند ، ولی برای چهارشنبه سوری بیش از عید نوروز اهمیت قایلند. در این شب بهترین غذاها را طبخ می کنند و آتش بازی برپا می شود و تا نیمه شب ادامه دارد ...

مردم ایل قره پاپاق به عید نوروز خیلی اهمیت می دهند و ماه اسفند را ماه عید گویند .

چهارشنبه اول اسفند را دروغگو ، دوم را راستگو ، سوم را سیاه و چهارم را " اجرا " گویند .

روز چهارشنبه اول جوانان روی بام یا تپه رفته و آتش افروخته نشانه روی و تیراندازی می کنند .

در چهارشنبه سوم کسانی که در طول سال خانواده یا بستگان آنها فوت نموده با طبق های میوه و شیرینی سر خاک رفته و پس از فاتحه خوانی شیرینی و میوه را به مستمندان می دهند .

در روز چهارشنبه سوری ، یعنی چهارشنبه آخر، اهالی لباس نو می پوشند و با هلهله و شادی به آتش افروزی می پردازند و به دید و باز دید می روند .

صبح روز چهار شنبه آخر، پیش از طلوع آفتاب زن و بچه کنار رودخانه رفته از آب چهارشنبه استفاده نموده و کوزه خود را پر کرده برای سال نو تیمناٌ نگه می دارند.

پیشتر ها و البته هنوز در‌آذربایجان و بخصوص ارومیه رسم کجاوه اندازی رایج بوده است. یعنی  شب چهارشنبه سوری بر بام خانه ها می روند و کجاوه ای را که زینت کرده اند و بر آن طاق شال کشیده و آیینه بندی کرده اند با طنابی از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گویند  "بکش که حق مرادت را بدهد " کسی که در خانه است مکلف است که در آن کجاوه شیرینی و آجیل شور و شیرین و میوه خشک بریزد و پس از آن که چیزی در آن ریختند با طناب آن را بالا می کشند و به خانه دیگر می روند .

دیگر ویژگی های رسوم مردم تبریز آن است که از بام خانه ها به سر عابران آب می پاشند. این سنت از آداب کهن ایرانی است و در زمان ساسانیان معمول بوده است که در جشن نوروز به یکدیگر آب می پاشیدند و هنوز در میان ارمنی ها و زرتشتی ها چنین رسمی باقی است .

در میدان ارک تبریز هم توپی بود چون توپ مروارید تهران و شیراز که زنان و دختران برای حاجت خواهی بدان متوسل می شدند.

رسوم شب چهارشنبه سوری در تهران و اطراف آن :

یکی از رسومی که در روستا های نزدیک تهران معمول بوده (همانند آذربایجان) و شاید هنوز نیز اجرا شود، بدین شکل است که جوانان به ویژه پسرهای جوانی که نامزد دارند از روی بام خانه دختر ، شال های خود را فرو می اندازند و صاحب خانه شیرینی و گاه پیراهن و غیره در آن می پیچد و گره می زند . کسانی که شال یا کجاوه می اندازند نبایستی شناخته شوند.

در میدان ارگ تهران توپ کهن سالی بود که مدت صد سال بر فراز صفه ای ( جای سایه دار غرفه مانند ) جاگرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید!

شب های چهار شنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند از آن توپ بالا می رفتند و بر فراز آن دمی می نشستند و از زیر آن می گذشتند و در بر آورده شدن آرزوی خود شک نداشتند و بچه های شیر خوار را که به اصطلاح نحسی می کردند یا ریسه می رفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقارخانه میگذراندند. این توپ را توپ مروارید می نامیدند و افسانه های گوناگون درباره آن می گفتند!

مردم تهران در چندین سال پیش که از سردر نقارخانه بالا می رفتند، کوزه ای آب ندیده با خود بالا می بردند و از آنجا به زمین می افکندند و می شکستند و کسانی که بدان جا دسترسی نداشتند، از بام خویش کوزه را به زمین می افکندند. این کار در بسیاری از شهر های ایران هنوز معمول است و در سده های سوم و چهار هجری در بغداد نیز رایج بود. عقیده بر آن است که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و بلا دفع شود .


در کردستان:

در پایان واپسین روز اسفند ماه، یعنی در هنگام فرو نشستن آفتاب، کردها خود را آماده افروختن آتش میکنند. در بالای بام ها و فراز کوهها، آتش نوروز را با شکوه هر چه بیشتر می افروزند و شادی می کنند، پسران و دختران گروه گروه در پیرامون آتش می ایستند و پایکوبی و شادی می کنند .

روستائیان در شب جشن، گندم و نخود و کنجد و شاهدانه را توی ساج برشته می کنند و آنها را با دیگر میوه های خشک که گردو و پسته و ... در هم می آمیزند و بدین شکل آجیل جشن را فراهم  می کنند (همان آجیل لرک یا هفت مغز ) همچنین در شب چهارشنبه سوری آب در آوند ( ظرف )های ویژه ای نگه میدارند تا اگر کسی از خانواده شان بیمار شود، از آن آب بدو بدهند، چون باور دارند بیمار اگر از آب شب چهارشنبه سوری بنوشد بهبود می یابد... زنان نازا در‌آن شب به پشت بام ها می روند و هر یک کلید ( یا قفل ) بسته ای را با خود می برند و از روزنه خانه ای به سخن های مردم‌آن گوش میدهند. هر گاه از خوشی ها گفت و گو کنند، می گوید: ای کلید به نیاز درونیم باز شو و خود کلید ( قفل ) را باز میکند و آنگاه با دلی خوش باز می گردد.

خراسان:

مردم خراسان در شب چهارشنبه آخر سال، نزدیک غروب‌ آفتاب، هر خانواده یا گروهی، هفت یا سه بوته خار روشن می کنند. سپس پیر و جوان و کوچک و بزرگ از روی آتش می پرند  و برای دفع شرور و زیان، این شعر را می خوانند:

زردی ما از تو سرخی تو از ما

در برخی روستاها هنگام پریدن از روی آتش این شعر را می خوانند:

آلا به در ، بلا به در دزد و حیز از دِها به در

شیراز:

آتش افروختن در معابر و خانه ها، فال گوش ایستادن، اسپند سوختن، نمک گرد سر گرداندن، در موقع اسفند دود کردن و نمک گردانیدن همراه با اوراد ( دعاها و ذکرها ، جمع ورد ) مخصوصی است که زنان می خوانند. قلمرو چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاهچراغ است و در آنجا نیز توپ کهنه ای است مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت می خواستند.

در سروستان (که در حدود نود و دو کیلومتری شرق شیراز قرار دارد ) نیز مراسم چهارشنبه سوری تشریفات خاصی دارد :

در غروب آخرین چهارشنبه سال، مراسمی بسیار ساده بر پا می شود. به این ترتیب که توی کوچه ها، میدان ها و اغلب خانه ها، خرمن های خار و گَوَن آماده را با شعله آتش می افروزند و همه با سرور و شادی از کوچک و بزرگ از روی آن می پرند و با هر پرشی این شعر را می خوانند :
ها جنگ شیر، ها جنگِ شیر / بالا بی شین، خود شیر اومد رسید .
و  یا:  سرخی تو از من /  زردی من از تو


ولی افسوس که چند سالی است به جای این سنت های لطیف ایرانی، سر و صدای ترقه و نارنجک خیابان ها را پر می کند. ترس و وحشت از انفجار نارنجک هایی که دست کمی از نمونه های جنگی شان ندارد، خیلی ها را خانه نشین می کند و همین باعث شده تا مراسم چهارشنبه سوری، شکل و شمایل قبلی خود را از دست بدهد و تبدیل به یک روز پر از خطر و حادثه شود!!!  به طوریکه سال گذشته حدود دوهزار نفر در مراسم چهارشنبه سوری مصدوم شدند!

در مطلب بعدی از چهارشنبه سوری کنونی خواهیم گفت و نگاهی خیلی خیلی کوتاه به حوادث مربوط به این مراسم خواهیم داشت!!!