درود دوستان

امشب میخوایم از خلاقیت ذهن کودکان بگیم که تو این چند سال خیلی هاشون برای ما معلمی کردن و راه بهتر آموختن و آموزش دادن رو نشونمون دادن...

این خیلی جالبه که پس از آموزش دادن به بچه ها ازشون بخوای درباره چیزی که یادشون دادی نقاشی بکشن، چون با ترکیب ذهنیات و تصورات کودکانه و زیباشون با چیزی که بهشون گفته شده اثرهای هنری قشنگ و جالب و حتی هوشمندانه ای می آفرینن.

در این مطلب تلاش کردیم به برداشتی کلی از نقاشی کودکان و چیزی که از آموزش های کوتاه ایمنی داده شده فهمیده اند بسنده کنیم، بدون وارد شدن به بحثهای تخصصی تر و با جزئیات بیشتر، چون همانگونه که میدانید از نقاشی کودکان درباره احساسات، شخصیت، تفکرات و نگاه کودکان به دنیای پیرامونشان چیزهای زیادی میتوان فهمید، بسیار بیشتر از آنچه که بتوانند به زبان بیاورند.

سخن را کوتاه میکنم و به سراغ موضوع اصلی میروم؛

در همین ابتدا باید یک توضیحی بدم که تمام نقاشیهایی که گذاشتیم برای آقاپسرهاست، چون متاسفانه نقاشی خانم کوچولوهامون دردسترس نبودن، درآینده نقاشی دختر خانم های گل رو هم میگذاریم.


به عنوان نخستین کار، این نقاشی هنر دست یه پسر 9سالس که خیلی ساده و واضح به دوستاش نشون داده که حتی تو ساده ترین حادثه ها هم بدون دانش امداد و ابزار و تجربه نباید دست به کار بشیم!

به قول معروف کار را باید به کاردان سپرد...


این نقاشی هم یکی دیگه از خلاقیت های ذهن کودکانه که پیشگیری از حادثه رو مهم میدونه...

البته میدونیم که قطعا اندازه گیریش باید به متر باشه وگرنه چه خواهد شد...یه آتش سوزی بزرررررررررررررررگ!!! 


تصادف، حادثه ایه که ما میتونیم اینجا ببینیم، دوتا ماشین شاخ به شاخ شدن و متاسفانه آتش گرفتن، البته امیدوارم قبلش سرنشینهاش فرار کرده باشن!

اینجا با ترکیب رنگهای گرم و سوزان و حرکت سریع و نامنظم مداد، حساس و خطرناک بودن شرایط و حادثه رو خیلی خوب نشون داده.



این آقاپسر، یه حادثه متفاوت رو نشون داده، معلومه که دید فضایی و تخیل خوبی هم داره چون ما از پشت دیوار داریم توی چاه آسانسور و کابین رو میبینیم و مردی که توی اون گیر افتاده؛ این آقا کوچولو آتش نشان رو چون به نظرش یک آدم قویه بزرگ کشیده و اون بنده خدایی که در آسانسور گیر کرده رو کوچیک.




توی این یکی نقاشی، خانه ای رو میبینیم که آتش گرفته، نقاش کوچولو سعی کرده تمیز نقاشی کنه و یک خانه ی غرق در آتش رو کشیده که یک بنده خدایی هم توش درحال برشته شدنه! خب البته در واقعیت که نمیشه در همچین وضعیتی کنار پنجره ایستاد و کمک خواست اما در نقاشی کودکان همه چیز امکان پذیره :)

اما مهمترین و آموزنده ترین چیزی که در نقاشی خودنمایی میکنه اینه که ، مردم برای تماشای حادثه تجمع نکردن و همون دوسه نفری هم که در نقاشی دیده میشن، دور ایستادن تا اخلالی در کار آتش نشانان ایجاد نشه.


انگار نقاش، خوب کار نیروهای امدادی رو یاد گرفته، رنگ و شکل ماشینها و لباس نیروها رو درست کشیده و میخواسته نشون بده که در خیلی از حادثه ها لازمه که همشون باهم همکاری کنن. البته تلخی حادثه رو هم نشون داده، با غمگین بودن افراد حاضر در صحنه و حتا خورشید و ابرها؛ شاید دلیل اصلیش مرحوم شدن کسی باشه که روی برانکارده! شاید این صحنه رو جایی دیده باشه...


وبالاخره در آخرین نقاشیمون یه هنرمندی داریم که خیلی صادقانه حس شخصیش رو درباره کار ما نوشته اما متقابلا برای زحمتی که کشیده میشه هم احترام قائله، ممنون ازش

یک آتش نشان خوشحاله چون داره جون یه انسان رو نجات میده، اون یکی نگران و ناراحته چون اون آقاپسر با یه اشتباه جون خودش رو به خطر انداخته!

هنگام آتش سوزی بالکن اصلا جای مناسبی برای فرار نیست.


باتشکر از سرکار خانم زهرا احمدیان، کارشناس گرافیک و نقاشی کودک